ازلیت و ابدیتازلیت و ابدیت از اصطلاحات علم کلام به معنای قدیم و جاویدان است. و از دیدگاه متکلمین آن دو از صفات ذاتی خداوند متعال میباشد. دلیل ایشان این است که چون خداوند واجب الوجود بالذات است نابود شدن بر او محال است لذا از اول بوده و همیشه خواهد بود. در قرآن کریم و در روایات به ازلی و ابدی بودن خداوند اشاره شده است. ۱ - معنای لغوی واصطلاحیازلیت در لغت به معنای مسبوق نبودن به عدم و ابدیت به معنای جاویدان بودن است واژههای «قدیم» و «باقی» مترادف و معادل ازلی و ابدی هستند. همچنین کلمه سرمدیت معادل مجموع ازلیت و ابدیت است یعنی موجودی که نه مسبوق به عدم است و نه عدم بر او لاحق میشود، موجودی سرمدی است. ازلیت و ابدیت از صفات ذاتی خداوند هستند نه از صفات فعل. بر این اساس همانند دیگر صفات ذاتی خداوند در ذات خود ازلی، ابدی و به عبارت دیگر سرمدی است. همچنین ناگفته پیداست که ازلی و ابدی دو اسم از اسماء حسنای خداوند سبحان هستند در صورتی که حالت مصدری این دو اسم یعنی «ازلیت» و «ابدیت» دو وصف از اوصاف او به شمار میروند. در عرف متکلمین ازلیت و ابدیت خداوند به دو گونه تبیین و تفسیر شده است: ۱. برخی ازلیت و ابدیت خداوند را چنین بیان نمودهاند که: خداوند در همه زمانها وجود دارد؛ او در گذشته وجود داشته است، اکنون هست و در آینده نیز وجود خواهد داشت. [۲]
سعیدی مهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۲۵۳-۲۵۲، قم، طه، ۱۳۸۳ شمسی.
[۳]
ربانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی، ج۱، ص۱۵۲، قم، نصایح، ۱۳۸۱ ش.
۲. بر اساس تفسیر گروهی دیگر از متکلمین، خداوند اساسا فراتر از چارچوب زمان است و در عین حال بر زمان و موجودات زمانمند احاطه دارد. ۲ - نقد ازلیت زمانیالف) تفسیر اول، تلقی و برداشت عموم مردم و غالب متکلمان است اما روشن است که تنها تفسیر دوم از سرمدیت خداوند، برداشتی صحیح است زیرا مطلق بودن وجود خداوند بدین معناست که ذات او مقید به هیچ حد و قیدی حتی قید زمان نمیگردد. ب) زمان از ویژگیهای موجودات مادی و متحرک است در حالیکه ذات خداوند سبحان از مادیت و حرکت منزه است. ج) لازمه چنین تفسیری آن است که خداوند موجودی زمانمند و مقید در چارچوب زمان باشد که بطلان و نادرستی آن آشکار است. چنانکه علامه طباطبایی مینویسد: «اگر خدای سبحان ازلی و ابدی زمانی بود، باید ذات مقدس او هم مانند همه زمانیات، هم در ذاتش و هم در احوالش متغیر باشد، چون زمان متغیر است، و نسبت به او نیز متجدد میشود، » [۵]
طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۹، ص۱۴۹، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۷ ق.
بر اساس تفسیر دوم، بودن خداوند در زمان گذشته و آینده امری مسامحهآمیز است. به عبارت دیگر به خاطر محدودیتهای زبان، ناگزیر مسبوق نبودن خداوند به عدم به اینصورت بیان میشود که: هیچ زمانی نبوده است که خداوند وجود نداشته باشد. و همچنین جاویدان بودن خداوند و لاحق نشدن عدم بر ذات او در زبان و گفتار به این صورت بیان میشود که: خداوند در آینده و در همه زمانها وجود خواهد داشت. ازلیت و ابدیت خداوند هم از طریق براهین عقلی قابل اثبات است و هم از طریق ادله نقلی. ۳ - ادله عقلیمتکلمین برای سرمدیت خداوند براهینی ذکر کردهاند از جمله: ۳.۱ - برهان از طریق وجوب وجوداین برهان مبتنی بر پذیرش واجب الوجود و ضروری الوجود بودن خداوند است. واجب الوجود بودن خداوند بدین معناست که ثبوت وجود برای او ضروری و سلب وجود از ذات مقدس او ممتنع و محال است. بنابراین وجوب وجود خداوند مستلزم آن است که سلب وجود از ذات او در هیچ فرضی ممکن نباشد و این بدین معناست که ذات الهی نه مسبوق به عدم است و نه عدم به آن لاحق خواهد شد و این چیزی جز ازلی و ابدی بودن خداوند نیست. به بیان دیگر خداوند واجب الوجود بالذات است، و هر واجب الوجود بالذاتی باید قدیم و ازلی باشد، چون مفهوم واجب الوجود این است که: حقیقت آن قابلیت برای عدم را ندارد بنابراین واجب الوجود بودن با حادث بودن ناسازگار است. خواجه نصیرالدین طوسی برهان مذکور را با این عبارت کوتاه بیان نموده است: «و وجوب الوجود یدل علی سرمدیته» یعنی وجوب وجود خداوند دلالت بر سرمدی بودن او میکند. ۳.۲ - برهان از طریق نفی عدم از ذات خداونداگر قابلیت عدم در ذات خداوند راه داشته باشد، قابلیتش برای وجود و عدم یا مساوی است و یا جانب وجود اولویت دارد، صورت اوّل برای موجود شدن نیازمند مرجح است که واجب بالغیر میشود و با واجب الوجود بودن او نمیسازد؛ و در صورت دوم لازم میآید یک شیء در عین حالی که ممکن است (قابلیت عدم و وجود را دارد) بالذات اولویت به سوی وجود را داشته باشد و این هم محال است [۱۱]
فخر رازی، محمد بن عمر، المطالب العالیه، ج۱، ص۳۲۷.
توضیح آنکه اگر فرض کنیم که خداوند ازلی و ابدی نیست به این معناست که ذات او قابلیت عدم را دارد. این قابلیت به دو صورت قابل تصور است:الف) به این صورت که وجود و عدم برای ذات خداوند مساوی باشد. یعنی خداوند در مقام ذات نه وجود برایش ضرورت دارد و نه عدم. پر واضح است که اگر وجود و عدم برای خداوند ضروری نباشد حکم به ممکن الوجود بودن او نمودهایم و در این صورت خداوند نیز مانند هر ممکن الوجودی برای موجود شدن نیازمند به غیر خود است و بنابراین واجب الوجود بالغیر و محتاج به علت است در حالی که خداوند واجب الوجود بالذات و بینیاز مطلق است. ب) بدین صورت است که وجود برای ذاتش اولویت و ترجیح داشته باشد. در این صورت با حکم به جایز بودن راه یافتن عدم در ذات خداوند حکم به ممکن الوجود بودن او نمودهایم و بنابراین لازم میآید که یک موجود ممکن الوجود در حالی که وجود و عدم برایش ضرورتی ندارد و نسبتش با این دو مساوی است، وجود برایش اولویت داشته باشد. بنابراین ذات خداوند سبحان ازلی و ابدی است و به هیچ وجهی عدم در ذات او راه نمییابد. ۳.۳ - برهان از طریق قاعده علیتمعدوم بودن موجودی در برههای از زمان، نشانه نیازمندی و ممکن الوجود بودن آن است و از آنجا که واجب الوجود خود به خود وجود دارد و نیازمند به هیچ موجودی نیست، همیشه موجود خواهد بود چنانکه واضح است در این برهان بر خلاف برهان اول از قاعده علیت استفاده شده است در حالی که برهان اول با تکیه بر وجوب وجود خداوند به اثبات ازلیت و ابدیت او میپردازد. ۴ - ادله نقلیدر برخی آیات قرآن خداوند اول و آخر خوانده شده است چنانکه فرمود: «هُوَ الْاَوَّلُ وَ الْآخِرُ اوّل و آخر اوست.» از رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) روایت شده است که فرمود: «ناگزیر مردم از شما در باره خدا چیزهایی میپرسند تا برسند به اینکه بپرسند: این خدا که شما میگویید قبل از هر چیز بوده، قبل از او چه بوده؟ اگر سؤالشان به اینجا منتهی شد، بگویید: او قبل از هر چیز اول بوده، و نیز بعد از هر چیز آخر است، پس دیگر چیزی بعد از او نخواهد بود، و او ظاهر و ما فوق هر چیزی، و باطن و نهانتر از هر نهان است، و او به هر چیز دانا است.» همچنین حضرت علی (علیهالسّلام) در خطبه اشباح در توضیح این دو اسم خداوند میفرماید: « [ خداوند] اولی است که قبل ندارد تا چیزی قبل از او باشد و آخری است که بعد ندارد تا چیزی بعد از آن باشدنیز فرمود: «پروردگاری که برای اول بودنش آغازی و برای همیشگیاش انجامی نیست، اولی است که زوال ندارد، و آخری است که برای بقایش اجلی که سر آید نیست.»امام صادق (علیهالسّلام) نیز در حدیث مشابهی فرمود: «او اول است بدون اینکه چیزی قبل از او باشد و ابتدایی بر او پیشی گیرد و آخر است بدون اینکه پایانی داشته باشد... همواره بوده است و همیشه خواهد بود بدون اینکه آغاز یا پایانی داشته باشد.» بنابراین، اولیت و آخریت خداوند به معنای ازلی و ابدی بودن اوست [۱۸]
سعیدیمهر، محمد، آموزش کلام اسلامی، ج۱، ص۲۵۵-۲۵۴.
در برخی آیات قرآن نیز در خصوص ابدیت و فناناپذیری خداوند تاکید شده است چنانکه فرمود: «کُلُّ شَیْءٍهالِکٌ اِلاَّ وَجْهَهُ لَهُ الْحُکْمُ وَ اِلَیْهِ تُرْجَعُون همه چیز جز ذات (پاک) او فانی میشود حاکمیت تنها از آن اوست و همه بسوی او بازگردانده میشوید!» و نیز: «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الْجَلالِ وَ الْاِکْرامِ همه کسانی که روی آن [ زمین] هستند فانی میشوند، و تنها ذات ذو الجلال و گرامی پروردگارت باقی میماند!».۵ - پانویس۶ - منبعسایت پژوهه، برگرفته ازمقاله «ازلیت و ابدیت»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۷/۱۲. |